فرشته حسینی /عکس فرشته حسینی /بیوگرافی فرشته حسینی
فرشته حسینی به کمپ مهاجرت کرد!
فرشته حسینی بازیگر افغان سینمای ایران را بیشتر بشناسید.
فرشته حسینی متولد ۶ اردیبهشت ۱۳۷۶ بازیگر افغانستانی ساکن ایران است.فرشته حسینی در فضای مجازی حاشیه های زیادی دارد.فرشته حسینی فعالیتش را در دوران کودکی زمانی که 9 سال سن داشت و با تئاتر شروع کرد.فرشته حسینی از دانش آموختگان اصغر محبی، مهتاب نصیرپور، محمد رحمانیان بازیگران پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران است.فرشته حسینی با بازی در فیلم رفتن به کارگردانی نوید محمودی در جشنواره بینالمللی فیلم مراکش موفق به کسب بهترین بازیگر زن برای بازی در این فیلم شد.
بیوگرافی فرشته حسینی
زمینه فعالیت: سینما، تئاتر
تولد: ۶ اردیبهشت ۱۳۷۶
تهران، ایران
ملیت: افغانستانی، ایرانی
پیشه: بازیگر
سالهای فعالیت: ۱۳۸۸ - اکنون
فرشته حسینی متولد ۶ اردیبهشت ماه، سال ۱۳۷۶ در تهران، بازیگر سینما و تئاتر افغان تبار اهل ایران است.
فرشته حسینی از پدر و مادری مهاجر و افغانتبار در تهران متولد شد و 5 خواهر و 1 برادر دارد. و از دانش آموختگان اصغر محبی، مهتاب نصیرپور، محمد رحمانیان بازیگران پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران است.
فرشته حسینی بازیگری را از سنین پایین و حدود 9 تا 12 سالگی با تئاتر آغاز کرد و با فیلم رفتن ساخته برادران محمودی در سال 95 به سینما آمد این فیلم برایش موفقیت های زیادی به همراه داشت و جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره مراکش را به ارمغان آورد.
گلایههای فرشته حسینی از نژادپرستانه
اگرچه فرشته حسینی در برنامه زنده تلویزیونی ، در دفاع از هنرمندان و سینماگران ایرانی برآمد، اما همواره از نگاههای تبعیض آمیزی که در جامعه نسبت به پناهجویان افغان وجود دارد، گلایه داشته است.
چندی پیش این بازیگر، دلنوشتهای را در فضای مجازی منتشر ساخت که متن آن به این شرح بود:
فرشته حسینی "متولد ایرانم، از پدر و مادری افغانستانی. چی باعث میشود کسی فکر بکند من نباید از حقوق انسانی بهره مند باشم؟ کی تصمیم میگیرد که اجازه داشتن عزت نفس، حقوق برابر و آرامش رو به من ندهد؟ چی باعث میشود وقتی میخواهید کسی رو مسخره کنید بگویید مثل افغانیا میماند؟ چی توی من وجود دارد که آنقدر شما رو آزار میدهد؟"
در بخش دیگری از این دلنوشته آمده بود: "این مرزها قرار نیست که تعیین بکند که چه کسانی رو باید دوست داشته باشیم و از چه کسایی متنفر باشیم بدون این که ارتباطی برقرار شده باشد. قرار نیست هیچ مرزی مانع عشق ورزیدن و احترام بشود."
دفاع فرشته حسینی از کارگردانها و بازیگران ایرانی
فرشته حسینی در برابر سوال شیطنت آمیز مجری تلویزیون طلوع که از او درباره تجربهاش از تحقیر شدن در ایران پرسید، گفت: "شاید باورتان نشود در زمانی که در فیلم سینمایی کار میکردم هموطنان افغانستانی مرا به دلیل اینکه یک دختر هستم تحقیر میکردند، اما از زمانی که در ایران فعالیت هنری دارم یک روز هم تحقیر نشدم. کارگردانها و بازیگران ایرانی مرا تشویق میکردند
سفر فرشته حسینی
فرشته حسینی در پست جدیدش نوشت:
صربستان کمپ پناهجویان.
بیست آگوست دوهزار و بیست ویک.
در حومهی شهر.سکوت.کانکس های بزرگ چند اتاقه.هر اتاق برای یک خانواده.خانوادهی ۴نفری.خانوادهی۵ نفری.بیشتر.کمتر. پنج سال زندگی در این کمپ.بیشتر.کمتر.خانوادههای افغانستانی،ایرانی،سوری و.. یک سالن غذا خوری.حمام و دستشویی مشترک.عفونت زنان. غذای بدمزه. بدون حقِکار.
ترکِ دیار. ترکِ خانواده. آرزوی زندگی بهتر. اینجا.کمپ.بیپولی.دل مُردگی.افسردگی.گریه.خستگی.ناامیدی.گریه. غصه. نا امیدی. نا امیدی..
با بچهها وسطی بازی میکنم. باهم میخندیم.باهم عکس میگیریم. بچهها. تعدادشان زیاد است.
حالا باهم صحبت میکنیم. نوبتی. تک به تک. در اتاقی که جز تک اتاق های آموزشیست که تلویزیون دارد.
در میان حرف هایمان از هر کدام یک سوال مشترک پرسیدم.”چه آرزویی داری؟”
کودک۱:از این کمپ بریم بیرون. “گریه میکنه”.برم بیرون بازی کنم، از اینجا بدم میاد. برم مدرسه.دوست دارد مثل من بازیگر بشود. “در پنج سالگی به این کمپ آمدهاند.اکنون ۱۰ سالهاست.زبان انگلیسی و صربی میداند.افغانستانی.
کودک۲:دلم میخواد برم بیرون از اینجا. برم مدرسه.من عاشق درس خوندنم.”گریه میکند طولانی” خسته شدم.تا کی باید اینجا بمونیم.”گریه میکند” نمیتواند ادامه بدهد صحبت کردن را. “ ۱۶ ساله است.زمانی که به این کمپ آمدند ۱۱ ساله بوده.بسیار باهوشاست.و به دلیل سن بیشتر و درک بیشتر از شرایط افسردهتر و غمگین تراز دیگر بچههاست.زبان انگلیسی وصربی میداند.افغانستانی.
کودک۳:آرزو دارد که از کمپ بروند بیرون.دلش برای پارک تنگ شدهاست.دلش برای درس خواندن تنگ شدهاست. زبان صربی نمیداند خیلی و این در یادگیری آنلاین دچار مشکلش کرده.به یاد پدرش میافتد.پدرش از آنها جداست.به گریه میافتد. دوست دارد فوتبالیست بشود.زبان انگلیسی میداند و کمی صربی.ایرانی.
کودک۴:دلم میخواد از اینجا بریم بیرون.اینجا هیچی نداره. حوصلهم سر رفته. دلم میخواد درس بخونم. برم مدرسه. با دوستام بریم بیرون بازی کنیم. دوست دارم خوانندهبشم.
ولی اول از همه دوست دارم از اینجا بریم بیرون.
۱۰ سالهاست.پنج سال است که در این کمپ هستند.صدایش عجیب و زیباست.انگلیسی و صربی میداند.ایرانی.
و تعداد زیادی کودک دیگر:
“دلمان میخواهد از اینجا برویم بیرون”
دلمان میخواهد برویم مدرسه.
چرا آمدیم اینجا؟
از این زندگی خسته شدیم.
اینجا همهی روزها شبیه هم هستند.
خسته.
مادر ها ، پدر ها، کودکان، چهرههای خسته. چهر های خسته. خسته.
هیچ کس در دنیا به اندازهی آنها خسته نیست.