فراموشی گرفتن دختر نخبه زیر کتک های پدرش
دانشجوی نخبه بخاطر کتک های پدرش از درس و زندگی دور شده و از پلیس درخواست کمک کرد.
دخترک وارد اتاق کلانتری شد و درد و دل خود را این گونه شروع کرد؛ پگاه هستم ۱۹ سالمه ، به کلانتری آمدم تا از پدرم شکایت کنم، او چند روز است که من را از خانه بیرون کرده و قبل از من هم مادرم را از خانه بیرون انداخت، پدرم روزهای زیادی به من و بردارهای گرسنگی داد و مادرم را هم به شدت کتک می زد، شبی که مادرم را از خانه بیرون کرد از یادم نمی رود، به او فحاشی کرد و تهدیدش کرد که اگر به خانه باز گردد قطعا سر مادرم را از تنش جدا می کند.
پگاه ادامه داد: از سرنوشت مادرم هیچ اطلاعی نداریم ، بعد از اینکه او را از خانه بیرون کرد مارا هم به شدت کتک زد و حتی اجازه نداد غذا بخوریم، صبح که به محل کارش رفت درخانه چیزی برای خوردن نبود در هم قفل شده بود و حتی نمی توانستیم از کسی کمک بگیریم، 2 برادر 11 و 2 ساله دارم که هردوی آنها مدام از گرسنگی گریه می کردند، عصر که پدرم به خانه برگشت از شدت عصیانیت فریاد زدم که نزدیک بود از گرسنگی بمیریم اما او بازهم مارا کتک زد و فقط چند تکه نان و مقداری ماست برایمان گذاشت.
دخترک آسیب دیده از فضای خانه و خانواده افزود: پدرم اعتیاد داشت و پس از اینکه مرا کتک زد به اتاق خواب رفت و مشغول کشیدن تریاک شد، من هم از فرصت استفاده کردم و با تلفن همراهش به دایی ام زنگ زدم و کمک خواستم، به دایی ام اطلاع دادم که از مادرم هیچ خبری نداریم، پدرم این موضوع را فهمید و مرا به باد گرفت گرفت ، از پدرم خواستم کتکم نزند تا برادرانم نترسند اما او من را هم از خانه بیرون کرد و گفت مثل مادرت هستی، همسایه ها به بیرون از خانه آمدند و به من پناه دادند ، آن شب تا صبح خواب به چشمانم نیامد.
صبح همسایه ها من را به دکتر بردند و فهمیدم دوتا از انگشتانم شکسته است که من حتی متوجه نشده بودم ، علاوه براین نیمی از بدنم هم کبود بود. پس از این ماجرا باید عکس مادرم را به کلانتری ببرم تا او را پیدا کنند خودم هم به پزشکی قانونی می روم ، هنوز خانه همسایه هستم و از برادرانم بی اطلاعم، اطمینان دارم از گرسنگی تلف شده اند.
او با حسرتی 2 چندان تاکید کرد: راستی من دانشجوی نخبه هستم سال گذشته هم یک ثبت اختراع داشتم . اما اکنون 2 ماه است به دانشگاه نرفته ام . امروز حتی حافظه ام کمک نمی کرد که آدرس خانه را در شکایت بنویسم و شماره تلفن پدرم را هم نداشتم.
نگاه کارشناس:
فتانه ورمزیار روانشناس بالینی و درمانگر کودک و نوجوان پرونده را این گونه تفسیر می کند.
خشونت خانگی واقعیتی آزار دهنده و غیر قابل انکار است.محیط خانه باید پناهگاهی باشد که ساکنین در آن خستگی ها و رنج های ناشی از دشواریهای محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند. متاسفانه برای تعدادی از مردم، خانه به جهنمی می ماند که آتش دشمنی، خشم، خشونت، بی مهری هر لحظه شعله ور تر می شود.اعتیاد در فرد عامل خشونت، تاثیر آن را دو برابر میکند.خشونت به شکل های جسمی، آزارعاطفی_ روانی، جنسی، غفلت نسبت به اعضای خانواده صورت می گیرد. از پیامدهای خشونت خانگی میتوان به سوء تغذیه ، اختلالات روانی، اختلالات شخصیت_استرس_اضطراب_اختلالات روان تنی(معده درد، سردرد میگرنی و ...)_آسیب های جسمی ، فرار از منزل، اعتیاد به مواد مخدر و الکل و چه بسا خودکشی اشاره کرد.
سبب شناسی:
فردی: احساس حقارت_ ضعف در اعتماد به نفس_ عدم استقلال مالی_ خشم _عدم تاب آوری_ ناکامی_
عدم مهارت خودآگاهی_ وابستگی_
خانوادگی: خانواده آسیب دیده_ اعتیاد پدر _ مشکلات مالی_عدم حمایت اجتماعی و عاطفی_تعارض والدین_ مادر وابسته_پدر مبتلا به اختلالات روانی
اجتماعی: مشکلات اقتصادی_ ضعف در ساماندهی دانشجویان جهت شغل پاره وقت و استقلال مالی_
عدم دسترسی به کمپ رایگان جهت ترک اعتیاد ./رکنا