حادثه|حادثه خونین| حادثه در شهر
کار زشت مرد مشهدی با زن و دخترش| حادثه باورنکردنی در مشهد
روزی که ماموران ستاد مبارزه با مواد مخدر به سراغم آمدند و دست بندهای آهنین را حلقه زدند همچنان مات و مبهوت مانده بودم و نمی دانستم چه اتفاقی رخ داده است تا این که فهمیدم آن ها مقدار زیادی مواد مخدر صنعتی از درون خودروی من کشف کرده اند.
روزنامه خراسان نوشت: زن 38 ساله که با در دست داشتن حکم سرپرستی دختر 12 ساله اش به کلانتری قاسم آباد مشهد مراجعه کرده بود تا به طور قانونی فرزندش را از خانواده همسرش تحویل بگیرد درباره ماجراهای دردناک زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: من کارمند یکی از ادارات نیمه دولتی هستم و همسرم نیز شغل آزاد داشت اما از همان روزهای آغازین زندگی مشترک آرام آرام اختلافات ما شروع شد چرا که حرف های یکدیگر را نمی فهمیدیم و بر سر هر موضوع کم اهمیتی با هم مشاجره می کردیم طوری که دیگر هر کلمه طرف مقابل را تأویل و تفسیر می کردیم تا بالاخره منظور همدیگر را درک کنیم ولی باز هم به زندگی مشترک مان ادامه دادیم تا این که سال گذشته این اختلافات با دخالت دیگران شدت گرفت.
حالا دیگر سخن چینان، حسودان و سودجویان وارد زندگی ما شده بودند و هرکدام از آن ها به نوعی آتش این اختلافات را شعله ور می کردند. در این میان من و همسرم نیز مسیر اشتباهی را انتخاب کرده بودیم و هرکدام از ما با افراد تنگ نظر یا فاقد صلاحیت مشورت می کردیم به طوری که دخالت های ناشیانه آن ها و راهکارهای اشتباه شان زندگی ما را در مسیر طلاق قرار داد اما هرکدام از ما شرط و شروطی برای طلاق داشتیم تا دیگری را در تنگنای سختی و عذاب قرار دهیم.
در همین روزها بود که وقتی از اداره به منزل بازگشتم ناگهان در میان بهت و حیرت ماموران انتظامی مرا به اتهام حمل و خرید و فروش مواد مخدر صنعتی در حالی دستگیر کردند که در بازرسی از داخل خودروی من نیز مقدار زیادی مواد مخدر کشف شد. زبانم بند آمده بود و با تعجب به نیروهای انتظامی نگاه می کردم و حرفی برای گفتن نداشتم، فقط هاج و واج می گفتم من معتاد نیستم! و مواد هم نمی فروشم اما آن ها مواد مخدر را ضمیمه پرونده کردند و مرا به بازداشتگاه بردند.
بعد از مدتی با سپردن وثیقه در حالی آزاد شدم که حکم اخراج از محل کارم نیز صادر شده بود. مدتی بعد نیروهای مبارزه با مواد مخدر متوجه شدند که من نقشی در این باره ندارم و احتمالا قربانی کینه یا اختلاف بین دیگران شده ام. همسرم نیز با سوء استفاده از مخمصه ای که در آن گرفتار شده بودم مرا طلاق داد و حضانت دخترم را گرفت. زندگی ام از هم پاشید درحالی که خودم می دانستم هیچ کار خلافی انجام نداده ام.
هنوز جلسات دادگاه برگزار نشده بود و ماموران ستاد مبارزه با مواد مخدر به تحقیقات خود ادامه می دادند که روزی همسرم نیز فراری شد. با آن که دلیل فرار «کاظم» را نمی دانستم اما اهمیتی نیز به ماجرا نمی دادم تا این که چند ماه بعد کاظم توسط پلیس رد زنی و دستگیر شد. آن جا بود که فهمیدم همسرم به اتهام قرار دادن مواد مخدر صنعتی داخل خودروی من تحت تعقیب قانون قرار گرفته بود./
دادگاه او را به تحمل 3 سال حبس و پرداخت جریمه نقدی محکوم کرد و من نیز با روشن شدن ماجرا تبرئه شدم . همسرم با مشورت افراد ناآگاه و برای فرار از پرداخت حق و حقوق قانونی من چنین نقشه شومی را طراحی کرده بود. حالا دیگر نوبت من بود تا آبرو و حیثیت از دست رفته ام را بازیابم. ابتدا مدیران اداره وقتی حکم تبرئه مرا دیدند و در جریان موضوع قرار گرفتند مدت زمانی را که در محل کارم حضور نداشتم به مرخصی قانونی تبدیل کردند و این گونه حکم اخراج من لغو شد. از سوی دیگر نیز به دلیل این که همسرم در زندان بود دخترم تحت سرپرستی مادربزرگش قرار داشت به همین دلیل نزد قاضی پرونده رفتم و با ارائه اسناد و مدارک حکم حضانت دختر 12 ساله ام را گرفتم. حالا هم به کلانتری آمده ام تا به طور قانونی دخترم را از خانواده شوهرم تحویل بگیرم چرا که او در این سن و سال به محبت مادر نیاز دارد و در وضعیت روحی و روانی خوبی به سر نمی برد.
دختر نوجوان این زن با حضور مددکار اجتماعی کلانتری در حالی از مادر کاظم تحویل گرفته شد که هنوز اعضای خانواده آن ها در شوک بودند.