لاله صبوری:یک روزهایی دلم میخواهد خودم نباشم
لاله صبوری با جنگ 77 آمد و خود را به عنوان اولین بازیگران زن در ژانر طنز معرفی کرد و شاید یکشبه راه صدسالهرفتن مصداق بارز شهرتش در اواخر دهه70 باشد.
همان دورانی که به قول خودش مغازههای تجریش شالهای او را به نام شال مریمی میفروختند یا عینک بیضیشکل، بدون فریماش که بین دختر دبیرستانیها مد شده بود. حالا 21سال از آن روزها میگذرد و ستاره پرفروغ لاله صبوری در عالم بازیگری کمسوتر شده است. او که در همه این سالها طبیعتا روزهای پرفرازونشیبی را پشتسر گذاشته، حالا در بیشترین جایی که دیده میشود، فضای مجازی است.
«توییتر» مکان مورد علاقه اوست؛ هرچند که برخلاف توییتربازهای مشهور، محافظانهکارتر توییت میزند و درباره اتفاقات روز کمتر اظهارنظرجنجالی میکند. او خودش را روزمرهنویس در توییتر میداند و بیشتر با هشتگ «ماجراهای من و نورا» از دختر 12سالهاش مینویسد که چند نسل با خودش فاصله دارد. در این قسمت، بخش اول گفتوگوی لاله صبوری به فعالیتهای توییترش اختصاص دارد و در شماره بعدی ماجرای زندگیاش در ایران و مهاجرتنکردن به آمریکا ، به همراه گپی کوتاه با نورا را خواهید خواند.
ماجراهای شما و دخترتان چطور شکل میگیرند؟
دیشب نورا به من گفت مامان یکی از بدیهایت این است که وقتی میگویی گوشیم شارژ ندارد، هنوز 20درصد شارژ داری ولی وقتی من شارژ ندارم، واقعا شارژم 2درصد است. بعد هم شارژرم را برداشت و رفت. تا الان هم 2 تا شارژر اصل را خراب کرده! فکر کردم همین دیالوگها را توییت کنم. وقتی داشتم مینوشتم، نورا آمد و سرک کشید به گوشی من و گفت: «اینم توییت میکنی؟!» (میخندد) میخواهم بگویم ماجراهای من و نورا زندگی روزمرهمان است و الان تبدیل به یک هشتگ هم شده و مردم خیلی استقبال میکنند و تعداد بازدید از توییتهایم واقعا بالاست.
قبل از توییتر در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و اینستاگرام خیلی فعال نبودید.
من اصلا در اینستاگرام هیچ فعالیت خاصی نداشتم. برای اینکه باید عکس بگذاری، جاهای مختلف بروی، فعالیت کنی و خیلی با فالوورها ارتباط داشته باشی. من این مدلی نیستم و خیلی هم اهل عکس و اینها نبودم. ولی وقتی با توییتر آشنا شدم و دیدم فضایش از جنس نوشتن است، خیلی به روحیه من نزدیک بود. جایی که هم میتوانی دلنوشته بنویسی یا اینکه صرفا به مسائل اجتماعی بپردازی یا تلفیقی از هر دو. من سعی میکنم این دوتا موضوع را با هم بنویسم.
چرا نگاه فمنیستی ندارید؟
به نظر من فمنیست در ایران قضیه خیلی چرتی است و کاملا تحریف شده، برای همین ورود نمیکنم.
به هرحال کلا جزو بازیگرانی نیستید که بخواهید بابت اظهارنظر در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی دیده شوید.
بعضی وقتها یک موج راه میافتد که من به این موج اطمینان ندارم. حتی خیلی وقتها بعد از مدتی مشخص میشود اصل ماجرا چیز دیگری بوده! یکی دوبار هم خودم بازی خوردم، یعنی راجع به چیزی اظهارنظر کردم که بعد دیدم این مسأله عمدی بوده! ضمن اینکه مسائل سیاسی در تخصص من نیست، در مورد مسائل اجتماعی هم ممکن است اظهارنظری کنیم که ناآگاهانه باشد و این اظهارنظرها کار یک جامعهشناس است. برای همین شاید من دقیقا یک روزمرهنویس در توییتر هستم و ادعای روزمرهنویسی دارم که قاعدتا از مسائل اجتماعی و سیاسی هم نمیتواند دور باشد.
طبیعتا اغلب کسانی که در فضای مجازی با اسم واقعی خودشان فعالیت میکنند، نمیتوانند خیلی اظهارنظر آزاد داشته باشند. من هم خیلی دلم میخواهد یکجور دیگر بنویسم ولی مرا میشناسند. دوست دارم صبح توییتر را باز کنم و فحش بنویسم تا شب. یعنی اینقدر عصبانی هستم!
خب چرا یک اکانت فیک باز نمیکنید و هرچه دلتان میخواهد را با یک اسم دیگر نمینویسید؟
این مدلی دستم به نوشتن نمیرود. بعد هم گیجم، آخر سر ممکن است مطلبهای این پیج را اشتباهی بگذارم در پیج اصلی و لو بروم.(میخندد)
بچههای توییتر هم بامزه مینویسند، هم بسیار نکتهسنج و باهوش هستند. گاهی دلم میخواهد یک آدم جدید پیدا کنم و برای همین هم در پیجهای مختلف چرخ میزنم
تعداد فالوورهایتان چطوری بالا رفت؟
2سال پیش که اکانت توییترم را باز کردم، 3 تا فالوور داشتم. اصلا هم کار خاصی برای فالوورگرفتن، انجام ندادم و نخواستم کسی معرفیام کند. یکی دوتا از همین بچههای توییتر به من دایرکت دادند و درباره این فضا به من اطلاعات دادند. هنوز هم برایم جالب است که اینها چطوری فهمیدند من خودم هستم، چون ممکن بود اکانت فیک به اسم من باشد، خیلی هم کمک کردند. اوایل پیش میآمد که پستی میگذاشتم و سریع در دایرکت به من میگفتند نه، نه پاکش کن! بعد میگفتم من بلد نیستم پاکش کنم.(میخندد) یکدفعه میدیدم 3نفر همزمان این حرف را میزنند. خلاصه یادگرفتن توییتر ماجرای پرسروصدایی داشت تا بالاخره حل شد.
اکثر سلبریتیها تعداد فالوورهایشان زیاد است نظرشما راجع به این موضوع چیست؟
آنهایی که 20نفر را فالو میکنند، نمیفهمم! به نظرم یک کلاس الکی است که بعضیها میگذارند. مگر اینستاگرام و توییتر راه یکطرفه است؟ یکنفر خودش را برای دیگران عرضه کند؟ مگر من معلم هستم که هر روز یک درسی را برای فالوورهایم بگذارم؟! زیبایی این ماجرا بهخصوص در توییتر ارتباطات دوطرفه است. من دوست دارم تایم لاین را که باز میکنم، مطالب دیگران را بخوانم و با افراد جدیدی که از کارشان خوشم میآید، آشنا شوم. الان در فالوورهای توییتر من نهایتا 10نفرشان سلبریتی یا آدمهای مشهوری هستند، بقیه همین بچههایی هستند که در توییتر فعالیت میکنند و از نوشتههایشان خوشم میآید.
یعنی شما از این اخلاقها ندارید؟ آدمهای عادی را هم فالو میکنید؟
بچههای توییتر هم بامزه مینویسند، هم بسیار نکتهسنج و باهوش هستند. گاهی دلم میخواهد یک آدم جدید پیدا کنم و برای همین هم در پیجهای مختلف چرخ میزنم. اگر در یک پیجی احساس کنم نوشتهها هوشمندانه است و نویسندهاش زاویه دید جالبی دارد، بدون شک فالو میکنم.
نورا خانم هستند، دختر لاله صبوری؛ توئیتربازها او را میشناسند
شما به غیر از نورا یک دختر و پسر دیگر هم دارید و شاید به خاطر اینکه نسلهای قبلتری از نورا بودند، ماجراهای بچههای الان را نداشتند و فضای مجازی هم برای روزمرهنویسی وجود نداشت. اما شاید یک دلیلش هم این بود آن موقع که بچههای اول و دومتان کوچک بودند، هنوز«لاله صبوری» یا بهتر بگویم شناختهشده نبودید. میشود گفت شما الان مادر باتجربهتری شدهاید و به همین دلیل نورا را بیشتر به کارهای هنری و فعالیت در شبکههای اجتماعی تشویق میکنید؟
بله؛ خب من در زمان آنها «لاله صبوری» بازیگر نبودم ولی به هرحال آن موقع هم من نقاشی میکردم و سالها شاگرد آیدین آغداشلو بودم، حتی سپانلو شعرهای من را میخواند و درباره آنها حرف میزد. پسر بزرگم هم معمار شد و الان یک بنای خیلی زیبا را در کاشان میسازد که فکر کنم برنده جایزه معماری شود و دختر بزرگم هم نقاش و گرافیست است و الان روانشناسی نمیخواند؛ بنابراین اگر در مسیر بازیگری هم نمیافتادم، در مسیر هنر حرکت میکردم و به هرحال مسیر فکریام برای بچهها همین بود که هرکاری دلشان میخواهند، انجام دهند. الان هم نورا را نسبت به خواهر و برادرش مقایسه نمیکنم، نسبت به همسنوسالهای خودش که در همین منطقه زندگی میکنند یا همکلاسیهایش که هر روز کلاسهای تابستانی بودند، مقایسه میکنم. اصرار ندارم که از کلاس موسیقی بیاید بیرون و برود یک کلاس دیگر. معتقدم که لازم نیست کلاس برود، در خانه باشد و چرخ بزند، اصلا تا 12 ظهر بخوابد و عصر هم برود بیرون بگردد. پولی که بخواهد هزینه کلاسهایش شود را میرویم مسافرت تا 3ماه تابستان را خوش بگذراند.
منبع:شهروندآنلاین