آرش میراحمدی | آرش میراحمدی بازیگر | آرش میراحمدی بیوگرافی
حرکت زیبا و پسندیده خانواده آرش میراحمدی در روز چهلمش + فیلم
حرکت زیبا و پسندیده خانواده زنده یاد آرش میراحمدی برای مراسم چهلم او؛ آنها تصمیم گرفتند به جای این مراسم دو زندانی را آزاد کنند.
آرش میراحمدی متولد ۴ تیر ماه ۱۳۵۰ در فراشبند استان فارس، بازیگر بود. آرش میراحمدی فارغ التحصیل لیسانس رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران می باشد که علاوه بر بازیگری، کار نویسندگی و کارگردانی هم می کرد.از برجستهترین آرش میراحمدی میتوان به بازیگری در خنده بازار، محله گل و بلبل و بچهمحل اشاره کرد. آرش میراحمدی بازیگر ۵۲ ساله تلویزیون که مدتی است با بیماری مبارزه میکرد، از مدتی قبل به دلیل عارضه کبدی در بیمارستان بستری و تحت مراقبتهای ویژه بود. آرش میراحمدی میراحمدی در شهریور ۱۴۰۲ به علت سرطان لوزالمعده درگذشت.
صحبت های همسر آرش میراحمدی درباره بیماری اش
مرجان صفابخش طرح صحنه و کارگردان و همسر این بازیگر با بیان این که حال روحی و جسمی آرش خوب است توضیح داد: او کمی ضعف کلی دارد. از امروز شیمی درمانی را شروع کرده تا به قلب دشمن برود و شکستش بدهد.
او با بیان این که آرش عضو صندوق هنر است افزود: همسرم بیمه تکمیلی نداشت. آقای پژمان بازغی و خانم نعیمه نظام دوست پیگیری کردند که از بیمه تکمیلی برخوردر شود. آقای افشار انجمن تئاتر کمدی هم تماس گرفتند و پیگیری کردند. همان طور که میدانید سرطان یک بیماری لاکچری و خیلی گران است. درمانش پول زیادی میخواهد و فقیر و غنی نمیشناسد. ضمن این که برخی بیمارستانها شلوغ هستند و برای تزریق شیمی درمانی باید در صف بایستیم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم در بیمارستانهای خصوصی و کلینیکها تزریق را انجام دهیم.
صفابخش ادامه داد: حدود ۸ ماه طول کشید تا فهمیدیم آرش به این بیماری مبتلاست. در یکی از بیمارستانها پاتولوژی انجام داد که در نتیجهاش نوشته بودند هیچ بافت سرطانی وجود ندارد. پزشک مان پیگیری کرد و دوباره همه مراحل را در بیمارستان جم انجام دادیم که تشخیص دادند که سرطان پانکرانس دارد.
وی درباره انگیزهشان از اطلاعرسانی درباره این بیماری در فضای مجازی تاکید کرد: در صفحه آرش روند شیمی درمانی را توضیح میدهیم. چون کسانی هستند که نمی دانند وقتی بیمار شدند باید چه کار کنند. خانم نظام دوست ابتدا در صفحهاش درباره بیماری آرش گفت و یک عده نگران شدند. من به آرش گفتم خودت یک ویدئو منتشر کن و همه چیز را توضیح بده. من نگران بودم بازخورد بدی داشته باشد و یک عده بگویند چه خوب که سلبریتیها بیمار میشوند! ولی دیدم چقدر انسان های خوب داریم و همه دارند آرزوی سلامتی میکنند.
همسر آرش میراحمدی افزود: صاحبخانه شش سال پیش ما زنگ زده و احوال آرش را پرسیده است. آرش وقتی این تماسها را میبیند خیلی خوشحال میشود. او ۸ ماه از کار دور بوده ولی هنوز مردم دوستش دارند و فراموشش نکردهاند. البته تماسهایش را من جواب میدهم. چون خودش حوصله تلفن جواب دادن را ندارد. من از شما خواهش میکنم از انرژی خوب مردم بنویسید و برای ما بگویید.
صفابخش درباره وضعیت شغلی آرش میراحمدی گفت: او نزدیک به هشت ماه است که بیمار است و سر کاری نرفته است. خود من هم سرکاری نرفتم چون باید پرستاری می کردم. در این مدت برای صفحهاش هم ویدئویی نساخته است. چون روحیه و جانش را نداشته است.
آرش میراحمدی (زاده ۴ تیر ۱۳۵۰) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. از مهمترین کارهای این بازیگر میتوان به بازیگری در سریال خنده بازار، سریال محله گل و بلبل و سریال بچه محل اشاره کرد. همچنین سریال طنز «از این به بعد» از آخرین کارهای او در تلویزیون و شبکه نسیم محسوب می شود./همشهری آنلاین
بیوگرافی آرش میراحمدی از شروع بازیگری تا درخشش
دیپلم خود را در دبیرستان مطهری گرفت و می گوید هیچکدام از خانواده ام راضی نبودند و تنها مشوقم برای کار هنری حسین اسکندری بود تا اینکه سال ۱۳۶۸ وارد دانشگاه شدم
به صورت حرفه ای در سال ۱۳۶۹ با نمایش «مسیح هرگز نخواهد گریست» در تالار تجربه به روی صحنه رفت و سال ۱۳۷۰ در نمایش «داستان آران» حضور داشت
کار تصویر را از سال ۱۳۷۲ وقتی ۲۲ ساله بود با مجموعه تلویزیونی «نوروز ۷۲» به کارگردانی داریوش کارگردان در کنار علی عمرانی و مهران مدیری شروع کرد
در سال ۱۳۷۶ با مجموعه «گل های ۷۶» به کارگردانی مسعود آب پرور شناخته شد تا اینکه سال ۱۳۹۰ با مجموعه «خنده باز» به کارگردانی شهاب عباسی به اوج شهرت رسید
ازدواج و فرزندان آرش میراحمدی
آرش میراحمدی اردیبهشت سال ۷۴ با خانم مرجان صفابخش (طراح صحنه و لباس) ازدواج کرد که در آن زمان او ۲۳ ساله و همسرش ۱۷ ساله بود
ثمره این زندگی موفق دو فرزند (یک دختر) به نام کارمانیا و (یک پسر) به نام آرشام می باشد
مرجان صفابخش؛ آشنایی ما خیلی جالب بود به نوعی می شود گفت من آرش را پیدا کردم زمانی که او آن روزها برنامه نوروز ۷۲ را داشت
راستش پدر من ارتشی است و ما هم در کرمان زندگی می کردیم؛ یعنی اصالتا کرمانی هستیم، یکبار آن جمع نوروز ۷۲ در تالاری برای نیروی زمینی ۰۵ کرمان اجرا داشتند و من که آرش را قبلا در تلویزیون دیده بودم حس کردم چقدر خوش تیپ تر است
بعد از پایان برنامه به پشت صحنه کار رفتم و به او گفتم که واقعا خوش تیپ است او هم کلی جا خورد و دفعه دومی که او را دیدم پیشنهاد داد برای خواستگاری بیاید و من هم درجا پذیرفتم
رابطه بچه ها با یکدیگر خیلی خوب است، یم اختلاف ۷ – ۶ ساله دارند و کارمانیا هوای آرشام را دارد اما به هر حال درگیری هایی هم با یکدیگر دارند
من که کیف میکنم می بینم به هم می پرند چون معتقدم این جزء خاطرات خوب کودکی شان خواهد شد
خدا را شکر این از خصوصیات ذاتی من است که اساسی اهل مشارکت در فعالیت های خانه هستم، گاهی که همسرم سر کار است، بچه داری میکنم و حتی غذا م یپزم
شاید حتی به قیافه ام نخورد و بگویند مثل راننده تریلیهاست، اتفاقا بچه که بودم دوست داشتم راننده تریلی بشوم اما نشد
از خوانندگی تا کارگردانی آرش میراحمدی
آرش میراحمدی ته صدایی هم در خوانندگی دارد، او مدتی پیش آهنگ شادی به نام فراشبند برای تیم شهرش منتشر کرد که مورد استقبال قرار گرفت
در مورد شروع کارگردانی اش هم می گوید: همه کارها بالاخره یک شروعی داره، چند سال پیش آقایی تهیه کننده با من تماس گرفت و اولین کار من به نام باران در آینه شکل گرفت
داستان زندگینامه آرش میراحمدی بازیگر
همانطور که خودم بدون پارتی وارد این شغل شدم به این جریانات پارتی بازی اعتقاد ندارم، بازیگری که استعداد و توانایی و شعور بازیگری داشته باشد خودش راهشو پیدا میکند و این رمزه ماندگاری در این رشته است
بنای زندگی فرهنگی ما آدم ها، کتاب است؛ چون اندیشه و تجربه ثبت شده بشر است و لاجرم باید روی پله های کتاب باید بایستیم تا بتوانیم با هم حرف بزنیم
نمایش هم برگرفته از تمدن و تبادل فرهنگ و داشته های بشری است، این داشته ها باید از کتاب و اندیشه دیگران گرفته شود
من به دعا خیلی اعتقاد دارم و حتی جلوی دوربین که می روم مدام دعا می کنم تا انرژی خوب بگیرم، برای همین برای همسرم همیشه دعا میکنم که حالش خوب باشد
روز پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲ آقای بازیگر با انتشار ویدیویی در شبکه اجتماعی خود اعلام کرد به سرطان پانکراس (لوزالمعده) مبتلا شده و وارد مرحله شیمی درمانی شده است
من از بچگی خجالتی بودم و اگر کسی با من حرف می زد در گوشه ای از خجالت آب می شدم به همین علت دوست داشتم دیده شوم برای همین ناخودآگاه به سمت چنین حرفه ای کشش داشتم که مرا ببینند چون سال ها به علت خجالتی بودنم دیده نمی شدم
مدتی سمت خوشنویسی رفتم و از مدرسه، تئاتر را شروع کردم حتی در مقطعی سمت طلبگی رفتم و مقدماتی را هم گذراندم اما ادامه ندادم