آن زمان ۱۳ سال بیشتر نداشتم و تنها به خاطر احساسات و عواطف آغاز دوران نوجوانی، هیجان زده شده بودم. هیچ چیزی درباره زندگی مشترک نمی دانستم و همین که آن پسر غریبه به من ابراز علاقه کرد دیگر دلم را به او باختم و ...
بدجوری دل باخته «عیسی» شده بودم به گونه ای که خنده ها و لبخندهای نابه جایش را ناشی از خوش اخلاقی او می دانستم و اغراق ها و غلوهای او درباره درآمدهای میلیونی و قراردادهای میلیاردی با شرکت های معتبر را به تیزهوشی او ارتباط می دادم اما تازه فهمیدم که در مخمصه عجیبی افتاده ام و ...